پژوهشکده مجازی روابط عمومی

پیش بسوی فراگیری روابط عمومی...

پژوهشکده مجازی روابط عمومی

پیش بسوی فراگیری روابط عمومی...

وبلاگ‌نویسی از نزدیک

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که وبلاگ‌نویسی را از نزدیک دیده باشید. نمی‌دانم تا چه اندازه این دیدارها برایتان خوشایند بوده است.

به گزارش سرویس نگاهی به وبلاگ‌های خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، شادی ضابط در وبلاگ"وبلاگوار" به نشانی http://weblogvar.persianblog.ir نوشته است: من خودم در طول این چند سال وبلاگ‌خوانی و به مناسبت موضوع تحقیقم با وبلاگ‌نویس‌های زیادی ملاقات کردم و بارها برایم پیش آمده که با دیدن شخصی که مدت‌هاست مطالبش را می‌خوانم دچار سرخوردگی شده‌ام. البته این هم پیش آمده که آن قامت ناسازی که در وبلاگش دیده بودم با واقعیتش تناسب زیادی نداشته. به ندرت هم پیش آمده که تصویری که من از وبلاگ‌نویس برای خودم ساخته بودم با واقعیتش - آنجور که من می‌دیدم ـ هماهنگ بود. با صحبت با دوستانم هم دیدم که آن‌ها هم معتقدند که معمولا وبلاگنویس‌ها با وبلاگشان فرق می‌کنند. حالا چرا این همه فرق بین وبلاگ و وبلاگ‌نویس؟ چرا تصویری که ما از وبلاگ‌نویس برای خودمان می‌سازیم متفاوت از چیزی است که ما در واقعیت می‌بینیم؟ بهنظر من دو دلیل هست: اولا که وبلاگ‌نویس خودآگاه یا ناخودآگاه همه درونیاتش را روی وبلاگ نمی‌آورد. در وبلاگ فرصت این هست که خوب (کم و بیش) فکر کنی و سنجیده بنویسی و یا با مخاطبت حساب‌شده‌تر کنش و واکنش داشته باشی. چیزی بی حساب و کتاب از دستت در نرود. مثلا در ارتباط رودررو وقتی با خون جوش آمده عکس العمل نشان می‌دهی معمولا کار را خراب می‌کنی، اما بسیارند وبلاگ‌نویسانی که وقتی درگیر احساسات غلیانی می‌شوند یا نمی‌نویسند، یا می‌نویسند و چاپ نمی‌کنند، یا می‌نویسند و چاپ می‌کنند و چند لحظه بعد وقتی حالشان جا آمد یادداشت را حذف می‌کنند یا بعدش اصلاحیه و پی‌نوشت می‌گذارند. پس دلیل اول این می‌تواند باشد که وبلاگ‌نویس حساب‌شده‌تر عمل می‌کند و خواسته یا نخواسته تمام اعتقاداتش، دغدغه‌هایش،علاقمندی‌هایش و خلاصه همه آنچه هست را روی وبلاگ نمی‌گذارد. دوم اینکه تصویری که ما از وبلاگ‌نویس با خواندن وبلاگش می‌سازیم، مطابق با مدل‌های ذهنیمان هستند: کسی که همیشه در وبلاگش آدم را می‌خنداند حتما آدم شادی است. کسی که مدام از عرفان و سلوک می‌نویسد و دلنشین هم می‌نویسد حتما رد پای آن را در رفتارش می‌توان دید. کسی که در وبلاگش راه به راه بد وبیراه می‌نویسد حتما آدم بددهنی است. گاهی وقت‌ها همین تصویری که برای خودمان از وبلاگ‌نویس ساخته‌ایم است که ما را تشویق به دیدنش می‌کند. ما به رفتارهای وبلاگی هر وبلاگ‌نویس ( متن نوشته‌هایش، موضوع آن‌ها، زبان وبلاگیش،‌ واکنش به نظر خوانندگانش،‌ رد پایش در وبلاگ‌های دیگر (و حتی نبودنش)، قالب وبلاگش و ...) معنا می‌بخشیم و او را در گروه‌های مرجعی که در ذهنمان داریم جا می‌دهیم. اینطور می‌شود که با دیدن آن وبلاگ‌نویس ساکتی که قرار بود با شوخی‌هایش ما را بخنداند تعجب می‌کنیم. ضابط ادامه داده است: یکی از مصاحبه‌شونده‌هایم که مریضی سختی دارد می‌گفت که از مشکلات کسی که دوستش دارد چیزی نمی‌نویسد. چون فکر می‌کند نباید آن تصویر قشنگ را که از این عشق برای خواننده‌هایش به وجود آمده از بین ببرد. می‌گفت بگذار «در این دنیای کثیف یک چیز اساطیری باقی بماند. همانطور که ما با خواندن قصه سیندرلا کیف می‌کردیم، بگذار در این جامعه که اینقدر قتل و جنایت هست همچین چیزی باقی بماند». بین خودمان بماند، از آنجا که بیشتر تجربه‌های دیدار من با وبلاگنویسان موفقیت آمیز نبوده، من هم گاهی به خودم می‌گویم بهتر است به دیدار کسی که وبلاگش را دوست داری نروی. بگذار همان تصویر قشنگ درذهنت باقی بماند. اما وسوسه آشنا شدن با کسی که طرز فکر کردن و نوشتنش را دوست داری هم هست!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد